بیوگرافی اورنگ زیب بابر

 

 

 

نویسنده:امید بابری 

  1.  

    بیوگرافی اورنگ زیب اورَنْگ‌ْ زيب‌، ابوالمظفر محيى‌الدين‌ محمد عالمگير غازي‌ (حك 1068- 1118ق‌/1657-1706م‌)، ششمين‌ پادشاه‌ گوركانى‌ هند. او سومين‌ پسر شاهجهان‌ (حك 1037- 1068ق‌) بود كه‌ در 1027ق‌/ 1618م‌ در دهود متولد شد ( توزك‌...، 282-283؛ قس‌: خافى‌خان‌، 2/3). اورنگ‌زيب‌ آموزشهاي‌ متداول‌ عصر را زيرنظر استادان‌ آغاز كرد و با زبانهاي‌ فارسى‌، عربى‌، تركى‌ و هندي‌ آشنايى‌ يافت‌ (فاروقى‌، 543 ؛ آفتاب‌ اصغر، 399). وي‌ در دورة شاهزادگى‌ دو بار در 1045ق‌/1635م‌ و 1062ق‌/1652م‌ از سوي‌ شاهجهان‌ نايب‌السلطنة دكن‌ شد (خافى‌خان‌، همانجا؛ 2 .(EIنيز به‌ سبب‌ شايستگى‌ بارها از سوي‌ پدر، به‌ مأموريتهاي‌ گوناگون‌ فرستاده‌ شد، از جمله‌: لشكركشى‌ به‌ بلخ‌ و بدخشان‌ براي‌ مقابله‌ با ازبكها در 1057ق‌/1647م‌ و دو لشكركشى‌ ديگر براي‌ تسخير قندهار ميان‌ سالهاي‌ 1059 تا 1062ق‌، فرماندهى‌ جنگهاي‌ دكن‌، لشكركشى‌ موفقيت‌آميز به‌ گلكنده‌ در 1065ق‌ و بيجاپور در 1066ق‌ (شاملو، 435- 448، 452-470؛ كنبو، 2/442، 3/3، 54 - 55، 105- 108؛ خافى‌خان‌، 2/3-4؛ سركار، I-II/53-62, 90 -70 ؛ «فرهنگ‌ جغرافيايى‌...1»، .(II/401  پس‌ از بروز بيماري‌ سخت‌ شاهجهان‌ و پريشانى‌ اوضاع‌ مملكت‌ در 1067ق‌، ميان‌ 4 برادر - داراشكوه‌، شجاع‌، اورنگ‌ زيب‌ و مراد بخش‌ - بر سر جانشينى‌ پدر، درگيري‌ سختى‌ پديد آمد و هر يك‌ در ناحية حكمرانى‌ خويش‌ داعية پادشاهى‌ برداشتند (بختاورخان‌، 1/1-2؛ خافى‌خان‌، 2/4- 5؛ «فرهنگ‌ تاريخى‌...2»، .(81 اما درايت‌ اورنگ‌ زيب‌، نخست‌ او را به‌ سوي‌ اتحاد با برادر كهتر خود، مراد كشاند كه‌ با هم‌ به‌ سوي‌ اكبرآباد حركت‌ كردند (بختاورخان‌، 1/14؛ خافى‌خان‌، 2/9-10). در فاصلة روياروييها با داراشكوه‌، اورنگ‌ زيب‌ نخست‌ مرادبخش‌ را دستگير كرد، سپس‌ طى‌ مراسمى‌ غيررسمى‌ در حالى‌ كه‌ شاهجهان‌ در قلعة اكبرآباد محبوس‌ بود، در 1068ق‌ در باغ‌ شاليمار دهلى‌ تاج‌ بر سر نهاد (بختاورخان‌، 1/39-51، 65، 71؛ اشر، .(I(4)/252 اورنگ‌ زيب‌ در 1069ق‌ پس‌ از برپا داشتن‌ جشن‌ تاج‌گذاري‌، عنوان‌ «عالمگير» را براي‌ خود برگزيد (كنبو، 3/255؛ بختاورخان‌، 1/148-150)؛ آنگاه‌ دست‌ به‌ كار گسترش‌ قلمرو حكومت‌ خويش‌ شد.  يكى‌ از مسائل‌ مهم‌ دوران‌ حكمروايى‌ اورنگ‌ زيب‌ شورش‌ مراتهه‌ به‌ رهبري‌ شيواجى‌ (د 1091ق‌) پسر شاه‌جى‌ بود. اورنگ‌ زيب‌ بارها، از جمله‌ در 1072 و 1074ق‌، براي‌ سركوب‌ اين‌ شورش‌ اقدام‌ كرد و سرانجام‌ در 1075ق‌ توانست‌ شيواجى‌ را به‌ اطاعت‌ خود درآورد، اما وي‌ در 1080ق‌ از چنگ‌ اورنگ‌ زيب‌ گريخت‌ و از آن‌ پس‌ فعاليت‌ خود را با شدت‌ بيشتري‌ برضد او ادامه‌ داد (اشر، همانجا؛ سركار، ؛ IV/53 2 .(EIاگرچه‌ ناآراميهاي‌ گوناگون‌ تا واپسين‌ روزهاي‌ عمر اورنگ‌ زيب‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌، با اينهمه‌ ، وي‌ توانست‌ در مدت‌ 50 سال‌ پادشاهى‌ خود سرزمينهاي‌ قلمرو گوركانيان‌ را تا دورترين‌ مرزهاي‌ جنوبى‌ گسترش‌ دهد (اشر، ؛ I(4)/253 «فرهنگ‌ تاريخى‌»، همانجا).  اورنگ‌ زيب‌ در 91 سالگى‌ درگذشت‌ (بدخشى‌، 19) و او را در آرامگاهى‌ كه‌ به‌ دستور خودش‌ در درگاه‌ شيخ‌ برهان‌الدين‌ در خلدآباد نزديك‌ اورنگ‌آباد ساخته‌ شده‌ بود، به‌ خاك‌ سپردند (اشر، .(I(4)/260  مجموعة نامه‌هاي‌ بر جاي‌ مانده‌ از وي‌، گذشته‌ از اهميت‌ تاريخى‌، حكايت‌ از تبحر او در نگارش‌ به‌ زبان‌ فارسى‌ دارد. اورنگ‌ زيب‌ در هنر خوشنويسى‌ به‌ ويژه‌ خط نسخ‌ مهارت‌ بسيار داشت‌ و نسخه‌هايى‌ از قرآن‌ كريم‌ به‌ خط وي‌ در موزه‌هاي‌ گوناگون‌ موجود است‌ (آفتاب‌ اصغر، 400-401؛ حكمت‌، 125-126؛ نيز نك: شيمل‌، 104- 105، 243).  اورنگ‌ زيب‌ در امر قضا بسيار سخت‌گير و دقيق‌ بود (فاروقى‌، و براي‌ برقراري‌ قوانين‌ اسلامى‌ و جلوگيري‌ از منكرات‌ و مقابله‌ با متخلفان‌ مجازاتهاي‌ سنگين‌ تعيين‌ كرد («امپراتوري‌...3»، .(234 به‌ دليل‌ پافشاري‌ وي‌ بر مذهب‌ حنفى‌، علماي‌ اهل‌ تسنن‌ بدو لقب‌ «محيى‌الدين‌» داده‌ بودند (احمد، 7، حاشيه‌). اورنگ‌ زيب‌ با وضع‌ جزيه‌ براي‌ هندوان‌ در 1090ق‌ - كه‌ در 972ق‌ به‌ فرمان‌ اكبر ملغى‌ شده‌ بود - و جلوگيري‌ از انتصاب‌ هندوها در مقامات‌ بالاي‌ حكومتى‌ و دستور ويران‌ كردن‌ معابد هندوان‌، موجبات‌ نارضايى‌ عميقى‌ را در ميان‌ آنها به‌ وجود آورد («فرهنگ‌ تاريخى‌»، .(84 اگرچه‌ اورنگ‌ زيب‌ بر مذهب‌ تسنن‌ پاي‌ مى‌فشرد، اما گروه‌ بسياري‌ از امراي‌ وي‌ از شيعيان‌ بودند (هاليستر، 1/157؛ نيز نك: رضوي‌، 33-34 .(II/9-10,  سياست‌ خارجى‌: اگرچه‌ به‌ هنگام‌ جلوس‌ اورنگ‌زيب‌، نمايندگانى‌ از ممالك‌ گوناگون‌ براي‌ گفتن‌ تبريك‌ به‌ دربار وي‌ آمدند («امپراتوري‌»، 225 )، اما ظاهراً او چندان‌ تمايلى‌ به‌ ايجاد رابطة سياسى‌ با همسايگان‌ خود نداشته‌ است‌. دربارة ارتباط با ايران‌، مى‌دانيم‌ كه‌ بوداق‌ بيگ‌ در 1069ق‌/1659م‌ از سوي‌ شاه‌ عباس‌ دوم‌ (سل 1052-1077ق‌) به‌ هند رفت‌ و در دهلى‌ از وي‌ استقبال‌ بى‌ سابقه‌ و گرمى‌ شد (بختاورخان‌، 1/225-227؛ خافى‌خان‌، 2/124، 127؛ رياض‌الاسلام‌، 193-194). تربيت‌خان‌ نيز در 1074ق‌ از سوي‌ اورنگ‌زيب‌ به‌ ايران‌ گسيل‌ شد (شاهنوازخان‌، 1/494-496؛ رياض‌ الاسلام‌، 195-196)؛ اما رفتار نسنجيدة وي‌ در ايران‌ چنان‌ شاه‌ عباس‌ را برآشفت‌ كه‌ ضمن‌ نوشتن‌ نامه‌اي‌ توهين‌آميز به‌ اورنگ‌ زيب‌، بر آن‌ شد كه‌ به‌ سوي‌ شرق‌ لشكركشى‌ كند، ولى‌ با مرگ‌ ناگهانى‌ وي‌ در 1077ق‌ نگرانى‌ اورنگ‌ زيب‌ از رويارويى‌ با صفويان‌ برطرف‌ شد (بختاورخان‌، 1/346؛ خافى‌خان‌، 2/202-203؛ شاهنوازخان‌، 1/496-497؛ رياض‌الاسلام‌، 197- 198) و بعدها اورنگ‌ زيب‌ از به‌ رسميت‌ شناختن‌ سلطنت‌ شاه‌ سليمان‌ و شاه‌ سلطان‌ حسين‌ صفوي‌ خودداري‌ كرد (همو، 205).  سلطان‌ سليمان‌ دوم‌ عثمانى‌ (سل 1099-1102ق‌) با نوشتن‌ نامه‌اي‌ در1101ق‌ كوشيد با تحريك‌اورنگ‌زيب‌ از يك‌سو و سبحان‌ قلى‌خان‌ حاكم‌ بخارا از سوي‌ ديگر، اتحادي‌ برضدمسيحيان‌ (اروپاييان‌) به‌ وجود آورد (همو، 204)، اما مشكلات‌ داخلى‌ اورنگ‌ زيب‌ بيشتر از آن‌ بود كه‌ درگير جنگهاي‌ خارجى‌ شود. در پى‌ ناآراميهاي‌ دكن‌ و اشتغال‌ اورنگ‌ زيب‌ به‌ اين‌ موضوع‌، انگليسيها بر آن‌ شدند تا با استفاده‌ از فرصت‌، جاي‌ پاي‌ خود را در هند محكم‌ كنند. در 1097ق‌ شايسته‌خان‌ حاكم‌ بنگال‌ عوارض‌ گمركى‌ معوقه‌ را از انگليسيها طلب‌ كرد، اما آنها مقاومت‌ كردند و درگيري‌ كوچكى‌ ميان‌ دو طرف‌ روي‌ داد. («امپراتوري‌»، 233 ؛ «فرهنگ‌ جغرافيايى‌»، ؛ VI/246 مهاجان‌، 176 ؛ آفتاب‌ اصغر، 393). برخوردهايى‌ نيز ميان‌ اورنگ‌ زيب‌ و تجار آلمانى‌ و فرانسوي‌ بر سر مسائل‌ تجاري‌ و محافظت‌ از كشتيهاي‌ حجاج‌ كه‌ عازم‌ سفر مكه‌ بودند، روي‌ داد (نك: سركار، .(IV/310-311  فرهنگ‌ و هنر: در دورة اورنگ‌ زيب‌، علوم‌ فقهى‌، فلسفه‌، اخلاق‌ و حديث‌ از جايگاه‌ ويژه‌اي‌ برخوردار بود و مدارس‌ مذهبى‌ بسياري‌ تأسيس‌ شد (احمد، 80؛ آفتاب‌ اصغر، 401). از آثار مهم‌ مذهبى‌ اين‌ دوره‌ مى‌توان‌ از كتاب‌ فتاوي‌ عالمگيري‌، مشهور به‌ فتاوي‌ هندويه‌ ياد كرد (همو، 397- 398). دربارة تاريخ‌نويسى‌ نيز، در اين‌ دوره‌ آثار برجسته‌اي‌ مانند واقعات‌ عالمگيري‌ عاقل‌خان‌ خوافى‌، عالمگيرنامة كاظم‌ قزوينى‌ و مرآة العالم‌ بختاورخان‌ تأليف‌ گرديد (نك: همو، 422- 465؛ استوري‌، ؛ I(1)/582-599 نيز نك: رضوي‌، .(II/275  اگرچه‌ اورنگ‌ زيب‌ موفق‌ شد قلمرو گوركانيان‌ هند را وسعت‌ بخشد، اما كشاكش‌ ميان‌ ديدگاههاي‌ مذهبى‌ كه‌ از دورة اكبر آغاز شده‌ بود، در اين‌ دوره‌ نمود بيشتري‌ يافت‌. مثلاً او با پشتيبانى‌ افراطيون‌ توانست‌ داراشكوه‌ وليعهد شاهجهان‌ را كه‌ انديشه‌هاي‌ روشن‌بينانة صوفيانه‌ داشت‌، از ميان‌ بردارد. پس‌ از آن‌ نيز سياستهاي‌ افراطى‌ او كه‌ نقشبنديان‌ در تقويت‌ آن‌ مؤثر بودند ، بجز هندوان‌، مسلمانان‌ را نيز آزرد (نك: ه د، 8/576 -577؛ هاليستر، 1/157). جنگهاي‌ داخلى‌ به‌ ويژه‌ در دكن‌ كه‌ بيشتر منشأ مذهبى‌ داشت‌، نارضايى‌ و شورشهاي‌ گستردة مردمى‌ را سبب‌ شد. ناتوانى‌ اورنگ‌ زيب‌ در حفظ نظام‌ اداري‌ و يكپارچگى‌ ميان‌ امرا و درباريان‌، به‌ دشواريهاي‌ ديگر مى‌افزود («فرهنگ‌ تاريخى‌»، 84 -83 ؛ اشر، .(I(4)/253 سرانجام‌ اين‌ بحرانها، زمينة تضعيف‌ موقعيت‌ جانشينان‌ اورنگ‌ زيب‌، و نفوذ هرچه‌ بيشتر انگليسيها را پس‌ از مرگ‌ او فراهم‌ آورد كه‌ در مدت‌ كمتر از نيم‌ قرن‌ به‌ فروپاشى‌ و سقوط سلسلة گوركانيان‌ شبه‌ قاره‌ منجر شد. 

  2.  

 

 

 

 

 

 





زندگی نامه بابر در این مقاله می خوانید

 

ظهیر الدین محمد بابُر بنیانگذار امپراتوری گورکانیان بود که سهم عمده ای در فرهنگ فارسی در هند و کشورهای مجاور داشت، با زندگی نامه‌ی بابر آشنا شوید. ... زندگی نامه بابر زندگی‌نامه‌ی بابر ظهیر الدین محمد بابُر ( 1530 -1483 ) بنیان‌گذار امپراتوری گورکانیان در هند بود. او از نسل چنگیز خان و تیمور بود، اما به دنبال این بود که یک تمدن طولانی تر بر اساس تحمل مذهبی و ترویج هنر ایجاد کند. بابر به میزان زیادی تحت تأثیر فرهنگ فارسی قرار داشت که این امر بر روی رفتار او و جانشینان او تأثیر زیادی داشت. حتی گفته می شود که نام بابُر که وی بر خود گذاشت، از کلمه فارسی ببر الهام گرفته شده است. تولد بابر در فرغانه در اندیجان (ازبکستان کنونی) متولد شد. او بزرگ ترین فرزند عمر شیخ میرزا بود که حکومت فرغانه را در دست داشت. به حکومت رسیدن در سن 12 سالگی پس از مرگ پدرش، بابر به فرمانروایی فرغانه رسید. در این زمان، دو عموی بابر که با پدر وی دشمنی داشتند و حکومت فرمانروایی های اطراف را در دست داشتند و همچنین گروهی از اشراف که می‌خواستند برادر وی با نام جهانگیر به پادشاهی برسد، سعی زیادی کردند که او را از حکومت خلع کنند، ولی بابر توانست به کمک مادربزرگ مادری خود، آیسان دولت بیگم، قدرت خود را تحکیم کند. جنگ های اولیه بسیاری از پادشاهی های مجاور، در دست اقوام او بود که یا از نسل تیمور و یا از نسل چنگیز بودند و همواره با هم نزاع داشتند. به همین دلیل، در اوایل زندگی، بابر مجبور بود تا در جنگ‌های مختلف مقابل دشمنان زیادی بجنگد و اغلب بر سر حکومت یک قلمرو در حال مبارزه بود. حکومت در هند بابر بابر توانست با لشگرکشی های موفقی که انجام داد، کابل را به تصرف خود درآورد. با این حال برای فرار از دست ازبک ها، کشور هند را به عنوان پناهگاه خود انتخاب کرد. در یک لشگرکشی، او در سال 1519 به چناب رسید. تا سال 1524، تنها هدف او این بود که منطقه تحت حکومت خود را تا پنجاب گسترش دهد. پس از فتح پنجاب ،دهلی و آگرا، او حکومت گورکانیان خود را پایه ریزی کرد. علایق در زمان حکومت وی در کابل، زمانی که مدت کوتاهی صلح حاکم بود، بابر علاقه خود را به ادبیات، هنر، موسیقی و باغبانی دنبال کرد. وفات بعد از اینکه بابر به شدت بیمار شد، او پسرش همایون را فراخواند. بابر در سن 47 سالگی در سال 909 شمسی (1561 میلادی) درگذشت و همایون را پس از خود به عنوان پادشاهی منصوب کرد. طبق وصیت او، بدنش به کابل افغانستان منتقل شد و در باغ بابر دفن شد. بابر و جانشینان او، سهم عمده ای در گسترش فرهنگ فارسی در هند و کشورهای مجاور داشتند.

تصاویر
تصویر1 - 300 *300
تصویر2 - 300 *300
تصویر3 - 300 *300
تصویر4 - 300 *300
تصویر5 - 300 *300
 

امید بابری نوه ی بابرشاه  فرزند حاج رشید بابری

 

زندگینامه بابرشاه گورکانی

 

بابربنیانگذار سلسله گورکانیان در هندوستان ظهیرالدین محمد بابُر (به اردو:ظهیر الدین محمد بابر بادشاه غازی گورکانی، به هندی: बाबर) (۱۴۸۳ – ۱۵۳۰ میلادی/ ۸۸۸ – ۹۳۷ ه‍.ق)، بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند (سلطنت مغول هند) بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی به‌شمار می‌آید. بابر پنجمین پشت از نوادگان تیمور گورکانی بود؛ او فرزند میرزا عمر شیخ فرزندسلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور بوده‌است.[۲][۳][۴] ظهیرالدین محمد بابُر نخستین پادشاه گورکانی Babur.2.jpg بابُر پس از تأسیس امپراتوری پیش از همایون زاده ۱۴ فوریهٔ ۱۴۸۳ اندیجان، ناحیه فرغانه، امپراتوری تیموری (ازبکستان) درگذشته ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ (۴۷ سال) اگره، امپراتوری گورکانی هند(هند) آرامگاه باغ بابر، کابل (افغانستان)[۱] همسران ماهم بیگم عایشه سلطان بیگم زینب سلطان بیگم معصومه سلطان بیگم صالحه سلطان بیگم بی بی مبارکه دلدار بیگم گلرخ بیگم فرزند(ان) همایون کامران میرزا عسکری میرزا هندل میرزا معصومه بیگم گل‌چهره بیگم گل‌رخ بیگم گل‌شارا بیگم گل‌بدن بیگم نوه :حاج رشیدبابری نام کامل :ظهیرالدین محمد بابُر دودمان دودمان تیمور پدر عمر شیخ میرزای دوم, امیر دره فرغانه مادر قتلغ نگار بیگم دین و مذهب سنی

 

نوه و نتیجه بابرشاه:

:قرن حاله حاضر 1300تا 1400 سلطان بابری .علیخان بابری .حاج رشیدبابری. درویش بابری. کبیر بابری محمدعظیم بابری علی بابری

 

محمدبابری فرزندحاج رشید .مصطفی بابری فرزند حاج رشید .امیدبابری فرزندحاج رشید.الیاس بابری فرزند محمد.عمران بابری فرزندمحمد.

 

محمودبابری فرزنددرویش .احمدبابری فرزنددرویش عیسی بابری فرزند درویش. خان محمدبابری فرزند درویش .میلاد بابری فرزند درویش

 

بابرشاه در اندیجان، در دره فرغانه (امروزه بخشی از ازبکستان است) متولد شد؛ پدرش عمر شیخ میرزا از سال 1456 تا 1494 میلادی حاکم فرغانه بود. بابر پس از مرگ پدرش در سن 12سالگی به تاج و تخت فرغانه، به مرکزیت اخسیکت، رسید و با شورش هایی در ابتدای سلطنت روبرو شد. او 2 سال بعد سمرقند را فتح کرد، اما به زودی فرغانه را از دست داد. در تلاش ناموفقش برای فتح فرغانه، سمرقند را نیز از دست داد. در سال 1501 تلاش هایش برای فتح هر دو منطقه هنگام شکست از شیبک خان بی نتیجه ماند. در سال 1504، او کابل را، که تحت حکومت ظاهری عبدالرزاق میرزا وارث نوزاد الق بیگ دوم بود، فتح کرد. بابر سپس با شاه اسماعیل اول، پادشاه ایران صفوی، برای فتح مناطقی از ترکستان، از جمله سمرقند، همکاری کرد. اما هیچ سودی نداشت و دوباره این مناطق از دست رفتند و به دولت شیبانی انضمام شدند. پس از شکست سوم در فتح سمرقند، بابر توجه خود را به هند جلب کرد. در این زمان، منطقه جلگه سند و گنگ توسط ابراهیم لدی از سلسله لودی های افغان تبار اداره میشد، راجپوتانه نیز توسط یک کنفدراسیون هندو های راجپوت، به رهبری رانگا سانگا از میوار، کنترل میشد. بابر درجنگ اول پانیپات در سال 1526 میلادی ابراهیم لودی را شکست داد و امپراتوری گورکانی را تاسیس کرد. او سپس با مخالفت رانگا سانگا، که در ابتدا قول داد به بابر برای بیرون راندن لدی ها کمک کند، روبرو شد. رانگا پس از اینکه فهمید بابر قصد دارد در هند بماند، از جنگ عقب نشینی کرد. رانا سپس لشکری از راجپوت ها و پشتون ها برای بیرون راندن بابر جمع آوری کرد، اما در نبرد خانوا در سال 1527 شکست خورد و پس از آن در سال 1528 به دست افراد خود مسموم گردید.[۵] بابر چندین بار ازدواج کرد. برجسته ترین پسرانش همایون، کامران میرزا و هندل میرزا بودند. بابر در سال 1530 در آگرا درگذشت و پسرش همایون شاه جانشنین او شد. بابر ابتدا در آگرا دفن شد اما سپس، بنا به خواسته وی، او را در کابل دفن کردند.[۶] بابر به عنوان نواده تیمور، خود را تیموری و ترک جغتایی میدانست.[۷] او در کشورهای ترک زبانی مثل قرقیزستان و ازبکستان به عنوان یکی از چندین قهرمان های ملی شان قرار دارد. او زندگینامه خود به عنوانبابرنامه را به زبان ترکی جغتایی نوشت. این کتاب در زمان نوه اش،اکبر شاه (1556-1605)، به فارسی ترجمه شد.

 

نویسنده : امید بابری Omid babori پنج‌شنبه 2 بهمن 1399 ساعت 17:18





 

 

 

 

 

 

 </p